خوشحالم مثل بچه ای که بهش ی شکلات دادن.
مثل بچه ای که به کوچیک ترین آرزوش که از نگاه خودش خیلییی بزرگه رسیده.
مثل وقتایی که یکی بهم کتاب هدیه میده
یا که مبینا تندی میاد بغلم و محکم بهم انرژی میده.
یا حتی مثل وقتایی که توپ بسکتبالو میگیرم دستم.
یا وقتایی که بعد چند ساعت بالاخره جواب ی سوالو پیدا میکنم.
فکر کنم حتی بیشتر از اینا خوشحال باشم.خیلییی بیشتر(:
پی نوشت1:تمام طول راه تپش قلب شدیدی داشتم.رسما قلبم داشت میومد تو حلقم. اصن فکر کردن بهش هم باعث میشه ریتم قلبم تند بشهخیلییییی تند.
صف اونقدر طولانی بود که برای یک امضا رسما باید دوساعت می ایستادی.ولی اونقدر با جلویی ها و عقبیا زود اُخت گرفتم و گفتیم و خندیدیم که باعث شد زیاد احساس تنهایی نکنم(: هر چند که اونقدر صدای قلبم بلند بود که نمیتونستم به چیز دیگه ای فکر کنم.
لاک پشت طور صف پیشترفت میکرد و از طبقه دوم رسیدیم به پاگرد و بعد رسیدم پای میزش.نفس عمیق کشیدم و سعی کردم اشکم در نیاد. درنیاد از رسیدن به آرزویی که فکر میکردم هیچوقت اتفاق نمیفته. کتابو با دستای خودم دادم بهش.اسممو گفتم.داشت امضاشو میکرد که بعد از کلییی کلنجار با خودم بهش گفتم.گفتم که امروز یکی از آرزو هام برآورده شد.و ازش تشکر کردم.خوشحال شد و خوشحالیشو به زبون آوردسزشو بلند کرد تا شاید ببینه آرزوی چه کسی رو برآورده کرده.لبخند زد و سرش رو انداخت پایین تا اسمشو پای امضا بنویسه که یهو متوجه شد اسمشو خط خطی نوشته.خطش زد و کلی عذر خواهی کرد اما همون خط خوردگی ی علامت بود تا من یادم بمونه که توی همچین روزی.همچین کتابی ،یکی از آرزوهامو برآورده کرد(:
کتابو گرفتم.لبخند زدم و رفتم(: باورم نمیشه از اون لیست بلند بالایی که نوشته بودم،همین ی دونه کتاب غیر درسی رو گرفتم(:
هنوزم که هنوزه لبخند رو لبامه.(:
و به این فکر میکنم که تا حالا دو تا روز پررنگ توی سال 98 دارم(: و شاید واقعا واقعنی امسال بشه بهترین سال زندگیم(:
پی نوشت2:یادمه وقتی کلاس نویسندگی گذاشته بود،دلم میخواست خودمو به هر دری بزنم که برم.ولی نرفتم.اما الان دلم میخواد دوباره استوری همچین چیزی ببینم و این بار واقعا برم.
پی نوشت3: تنها چیزی که انقدر برام با ارزشش کرده اینه که دپرس مینویسه.و این تنها تم مورد علاقم و رنگ نوشته های خودمهو قطعا آدم وقتی یکیو پیدا میکنه که رنگ نوشتنش شباهت داره به خودش،دلش میخواد ازش یاد بگیره و حتی بهتر و بهتر از اون باشه.
پی نوشت4:عکسش بهتر از خودشه خخخ البته بدبخت خیلییی تو فشار بود.فکر کن پنج ساعت بشینی پشت میز هی امضا کنی:| اما بازم تموم نشه.♀️
پی نوشت5:فردا هم جشن امضای علی قاضی نظامه.البته اون فقط فردا نیست خخخ اونم برم؟ خخخخ
امروز جشن امضای امیر علی ق هم بودو یکی از عجایب اینه که خیلییی معروفه گویا.ولی من نمیشناسمش:|
درباره این سایت