نوبت من میرسه که برم دکتر.و همین باعث میشه نرم مدرسه!!! یا که دیر تر برم.

چون مجبورم اخلاق مزخرف ناظمم رو تحمل کنم.


پی نوشت:دیشب که ساعت سی دیقه بامداد رفتم تو رخته خواب.الان از ساعت پنج بیدارم.

نشستم و دارم کتاب عشق جانم رو میخونم(:

گاهی وقتا ذهنم میزنه بیرون و برمیگردم ی بار دیگه میخونمش تا بند بند و کلمه به کلمه شو با کتاب زندگی کنم(:


صبحتون بخیر(:


مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین مطالب این وبلاگ

محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

جهان رایانه میثاق طب دستگاه حضور و غیاب Shane دی جی امیر Eric دانلود رایگان -ارزان فروش تجهیزات نظافت آلات صنعتی شرکت اسب زر پاپتی فروشگاه خوشخواب ستارخان